تحلیل بنیادی چیست؟ از سازوکار و فرآیند آن چه می‌دانید؟
گزارش ماهیانهنشست ها

تحلیل بنیادی چیست؟ از سازوکار و فرآیند آن چه می‌دانید؟

برای فهم تحلیل بنیادی بهتر است با یک مثال شروع کنیم. تصور کنید یک خودروی لوکس و مدل بالا را در نمایشگاهی پیدا کرده‌اید که قیمتی بسیار کمتر از ارزش واقعی‌اش دارد. شاید به دلیل یک خراش کوچک یا نقص فنی جزئی، قیمت این خودرو به شدت کاهش پیدا کرده باشد. اگر شما به عنوان یک خریدار آگاه، این نقص را قابل تعمیر بدانید، این فرصتی استثنایی خواهد بود. فرصتی مهیا شده است برای خرید یک خودروی لوکس با قیمتی بسیار پایین‌تر از بازار.

در بازار سهام نیز، بسیار پیش می‌آید که با شرایط مشابهی روبه‌رو باشیم. امکان دارد یک سهم، مانند آن خودرو، به دلیل رویدادهای موقتی مثل انتشار یک خبر منفی یا کاهش موقت سودآوری، قیمتی بسیار کمتر از ارزش واقعی خود پیدا کند. تحلیل بنیادی به شما کمک می‌کند تا این فرصت‌های پنهان را کشف کنید. با بررسی دقیق وضعیت مالی یک شرکت، چشم‌انداز آینده آن و مقایسه قیمت فعلی سهم با ارزش ذاتی آن، می‌توانید سهم‌هایی را شناسایی کنید که به دلیل دلایل موقتی، به طور موقت از ارزش واقعی خود فاصله گرفته‌اند.

شناخت چنین سهم‌هایی، فرصت‌های سرمایه‌گذاری بسیار جذابی را به ما نشان می‌دهد. هدف از تحلیل بنیادی، برآورد ارزش واقعی سهام‌ها و فهم موقعیت مناسب برای خرید و فروش آن‌ها است. در این پست، با ما همراه باشید تا با چند و چون تحلیل بنیادی آشنا شویم.

 

تعریف تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی روشی جامع برای ارزیابی ارزش ذاتی دارایی‌ها به ویژه سهام شرکت‌ها است. در مقابل تحلیل تکنیکال که بر الگوهای قیمتی گذشته تمرکز دارد، تحلیل بنیادی به بررسی عوامل اساسی و بنیادین موثر بر ارزش یک دارایی می‌پردازد. به همین دلیل، تحلیل بنیادی از نوسان‌گیری‌فاصله می‌گیرد. تحلیل بنیادی را باید ابزاری برای سرمایه‌گذاری‌‌های میان‌مدت و بلند مدت دانست.‌

 

 تحلیل بنیادی چگونه کار می‌کند؟

تحلیلگران بنیادی معتقدند که بازارهای مالی همیشه کاملاً کارآمد نیستند. منظور از ناکارآمدی‌،‌ اختلاف قیمت میان ارزش ذاتی(واقعی یک سهم) و قیمت آن در بازار است. برای ناکارآمدی بازار دلایل مختلفی وجود دارد. شاید رفتار هیجانی سرمایه‌گذاران‌ را بتوان اصلی‌ترین عامل دانست. عدم تقارن اطلاعاتی نیز، ممکن است‌ به ناکارآمدی‌ بازار بیانجامد. عدم تقارن اطلاعاتی به معنای تفاوت در میزان اطلاعاتی است که فعالین بازار در اختیار دارند.

اما فرض اساسی تحلیل بنیادی در آن جاست که تحلیلگران عقیده دارند،‌ بالاخره ساز و کار بازار قیمت‌ها را تنظیم می‌کند.‌ در نتیجه، هر سهم در نهایت به قیمت واقعی خود خواهد رسید. این رویکرد به ما اجازه می‌دهد تا فراتر از احساسات سرمایه‌گذاران و تبلیغات شرکت رفته و پتانسیل موفقیت بلندمدت آن را ارزیابی کنیم.

 

تحلیل بنیادی چه مولفه‌هایی را بررسی می‌کند؟

در تحلیل بنیادی، به بررسی رشد درآمد، سودآوری و مزیت‌های رقابتی شرکت می‌پردازیم. همچنین، عوامل کلان اقتصادی مانند وضعیت کلی اقتصاد، تقاضا برای محصولات و خدمات شرکت را ارزیابی می‌کنیم. علاوه بر این، اثربخشی تیم مدیریتی شرکت نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. بله، تیم‌ مدیریتی یک‌ کسب و کار، بر قیمت واقعی سهام تاثیر می‌گذارد! یک تیم مدیریتی قوی و با تجربه می‌تواند چالش‌ها را مدیریت و فرصت‌ها را شناسایی می‌کند. در اغلب موارد، تاثیر سیاست‌های حاکمیتی بر ارزش سهام مشهود است.

 

 

فرآیند تحلیل بنیادی

قدم اول در تحلیل بنیادی بررسی سلامت مالی شرکت است. سلامت مالی نشان می‌دهد که آیا شرکت می‌تواند در بلندمدت به فعالیت خود ادامه دهد یا خیر. باید بررسی کنیم که شرکت تا چه اندازه توانایی انجام تعهدات مالی، رشد و توسعه و ایجاد ارزش برای سهامداران را دارد. به این منظور، باید به بررسی صورت‌های مالی شرکت بپردازیم؛ اسنادی مثل صورت سود و زیان، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد.

 

با مطالعه صورت سود و زیان، از عملکرد مالی شرکت در یک بازه مشخص خبردار می‌شویم. باید بفهمیم شرکت چقدر درآمد داشته و چه هزینه‌هایی کرده است. ترازنامه مانند یک عکس فوری از وضعیت مالی شرکت در یک لحظه خاص است. ترازنامه نشان می‌دهد که شرکت در آن لحظه چه دارایی‌هایی (مثل پول، ساختمان، تجهیزات) و چه بدهی‌هایی (مثل وام) دارد. با نگاه به ترازنامه می‌توانیم ببینیم که شرکت چقدر ثروتمند است و چقدر بدهکار. بررسی صورت جریان وجوه نقد ما کمک می‌کند تا بفهمیم که آیا شرکت توانایی تولید نقدینگی کافی را دارد؟ البته صورت‌های مالی بیشتر و پیچیده‌تر از این هستند.

به این ترتیب، در قدم اول تحلیل بنیادی، باید عملکرد مالی شرکت‌ها واکاوی شود.

 

نسبت‌های مالی

اما به بیان دیگر، با بررسی نسبت‌های مالی مقایسه عملکرد شرکت‌های مختلف، کاری ساده و ملموس خواهد بود.‌ وجود بازه زمانی معین را باید یکی از فاکتور‌های اصلی در نسبت‌های مالی بدانیم. با بررسی تغییرات نسبت‌های مالی در طول زمان، می‌توان روندهای مثبت یا منفی در عملکرد شرکت را شناسایی کرد. در نهایت، ارزیابی نسبت‌های مالی ریسک سرمایه‌گذاری در‌ سهام یک شرکت را به ما نشان می‌دهند.

 

بیایید تا نگاهی به مهم‌ترین نسبت‌های مالی در تحلیل بنیادی بیاندازیم:

– نسبت قیمت به درآمد (P/E): نشان می‌دهد سرمایه‌گذاران برای هر واحد سود چقدر می‌پردازند.

– نسبت درآمد به ازای هر سهم (EPS): با تقسیم سود خالص یک شرکت بر تعداد کل سهام آن محاسبه می‌شود. با بررسی روند تغییرات EPS در طول زمان، می‌توان به رشد سودآوری یک شرکت پی برد.

– بازده حقوق صاحبان سهام (ROE): نشان می‌دهد شرکت با سرمایه سهامداران چقدر سود ایجاد می‌کند. با مقایسه ROE شرکت‌های مختلف در یک صنعت، می‌توانیم بفهمیم که کدام شرکت کارایی بیشتری دارد.

– نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E): نشان می‌دهد شرکت چقدر بدهکار است نسبت به سرمایه سهامداران. هرچه این نسبت بالاتر باشد، به این معنی است که شرکت وابستگی بیشتری به بدهی‌ها دارد. این وضعیت می‌تواند ریسک سرمایه‌گذاری را افزایش دهد. زیرا شرکت باید هزینه‌های مربوط به بازپرداخت بدهی‌ها را نیز پرداخت کند.

 

 

رویکردهای کیفی در تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی تنها به اعداد و ارقام موجود در صورت‌های مالی محدود نمی‌شود. عوامل دیگری نیز وجود دارند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر عملکرد یک شرکت تأثیر می‌گذارند. برای مثال، مزیت رقابتی یکی‌ از کلیدی‌ترین عوامل موفقیت در بازار است که با عدد و رقم‌ قابل شناسایی نیست. برخورداری از مواردی مثل فناوری منحصر به فرد، برند قوی و شبکه توزیع گسترده مستقیماً در سودآوری یک شرکت دخالت دارد. و چنین چیزهایی را نمی‌توان از صورت‌ها و نسبت‌های مالی استخراج کرد.

گاه، رشد یا کاهش ارزش یک سهم، ریشه در وضعیت کلان اقتصادی دارد. مثلاً رشد نرخ ارز، وضعیت شرکت‌هایی که با بازارهای خارجی در ارتباط هستند را متحول می‌کند. یا میزان بیکاری بر قدرت خرید مردم و در نتیجه تقاضا برای محصولات تأثیر می‌گذارد. رویکردهای کیفی تحلیل بنیادین چنین عواملی را مورد کنکاش قرار می‌دهند.

 

 

سخن پایانی

برای یادگیری تحلیل بنیادی و استفاده موثر از آن در سرمایه‌گذاری، به مجموعه‌ای از دانش‌ها و مهارت‌ها نیاز دارید. تحلیل بنیادی، یک روش تماماً تخصصی است. شناخت صنایع مختلف، نحوه عملکرد آن‌ها، فهم اقتصاد کلان، آشنایی با مباحث حسابداری، تحلیل داده‌ها و تفکر انتقادی را باید تنها بخش کوچکی از توانایی‌های یک تحلیلگر بنیادی دانست. خوشبختانه، کتاب‌ها، مقالات، وب‌سایت‌ها و دوره‌های آموزشی بسیاری در مورد تحلیل بنیادی وجود دارد. همچنین، کمک گرفتن از نرم‌افزارهای تحلیل مالی شما را در این مسیر یاری خواهد کرد.